از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...

مرا که به آغوش بکشی,

هستی ام تمام میشود

سبک ورها

مثل گرده های گل شیدا

بروی دست هایت

لبهایت

روی شکن هر تارمویت

ردی از من خواهد ماند......

 

نوشته شده در یک شنبه 4 دی 1390برچسب:my heart,ساعت 23:32 توسط nastaran|

بزرگترین سوال ذهن هملت بودن یا نبودن بود,

میتوانم با تقلیدی آزاد از او بگویم,to know or not to know

انگار تمام مشکل کوفتی ذهن من همین است!

دانستن که همیشه خوب نیست!

گاه بی دانستن میشود سر آسوده به بالین بنهاد

میشود لبخند زد,روشن بود!

دوستی,که هنوز هم دارمش

میگفت از همین ندانستن هاست,که من و تو ما میشویم

بی آنکه در لحظه های خوشمان از تاریکی های دیگری چیزی بدانیم

قبول دارم,هم دوست و هم حرفش را

اثبات حرفش بارها مثل سیلی به صورتم خورده

چه از آنچه خودم فهمیدم ,چه از آنچه که به من گفتند

بی آنکه بیاندیشند شاخ و برگ ذهن من چه دردناک در هم میپیچد

و پناه می برم به تاریکی......

نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:my heart,ساعت 13:25 توسط nastaran|

کتاب دختر ستاره ای یادتونه؟

خیلی وقت پیش میخوندمش

درباره اشم حرف زدم

یه کار جالبی میکرد,دختر ستاره ای رو میگم

یه واگن داشت که توش سنگ میذاشت,اسمشم بود واگن خوشبختی یا خوشحالی,یادم نیس دقیق

به خاطر هرچیزی که خوشحالش میکرد

یه سنگ تو واگنش میذاشت

اگه دختر ستاره ای بودم

الان واگن خوشحالیم پر از سنگ بود

اما خوب

یکی از سنگ هاش کم بود

یکیش کم شد یعنی

من هنوز خوشبختم,هنوز هم

اما خوشبختیم به کیفیت قبل نیست

یه بار یه جا خوندم خوشبختی فاصله بین این بدبختی تا بدبختی دیگه اس...

راس میگه؟

من....باید...خوشحال بمونم...

باید...

 

 

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:my heart,ساعت 14:14 توسط nastaran|

روزای سرد یه طوریه

آدم دلش میخواد از خواب پانشه

نمیدونم چرا اما روزای برفی خیلی بیشتر تصوراتم تو مخم میاد

مثلا صبح پا شی ببینی برف میاد

نفر بغل دستیتو بیدار کنی

باهم ناشتا برید برف بازی

آدم برفی بسازید

گلوله بزنه تو صورتت

(البت ممکنه سرما بخوری)

توی برف دراز بکشید جاتون بمونه....

نمیدونم چرا تو هوای سرد عاشقانه ها زیاد میشه

مث که مثلا هوای سرد باعث بشه

این عاشقانه های بخار شده ی تو ی هوا

چگالش بشن

مث بلورهای جامد خوشگلی بشینن تو فکرآدم

آره دیگه

من بهمنی ام

عشقم تو هوای سرد میزنه بالا!

ااااااااا!چقدر حرف زدم!

 

نوشته شده در چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:my heart,ساعت 20:20 توسط nastaran|

نوشته شده در پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:my heart,ساعت 17:35 توسط nastaran|

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است....

                                "قیصر"

دلم گرفته.....از حیاتی که در بند آن اثیرم

از زندگیی که به اجبار میکنیم!

پنجره میخوام.یه پنجره رو به حیاتی جدید.

خدایا....فقط یکی...

من به یک پنجره ی رو به تو هم قانعم....

 

نوشته شده در جمعه 29 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 17:20 توسط nastaran|

به قول یارو که میگوید

چونان دور,چه نزدیک

مثل سایه ی خیالی چه نزدیک گشته ای

انقدر که میتوان دست دراز کرد  خطوط صورتت را خواند

با چشم های بسته!

چقدر امشب نزدیکی!

به قول همان یارو نزدیک تر از قلب!

نوشته شده در پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 18:14 توسط nastaran|

عمیق ترین لحظه های شب تا ابد

از آن تو خواهد بود

تو را به روی قلبم میفشارم

به نام  تمام فاصله ها

تمام اشک های ریخته و نریخته ات را میبوسم

به جای تمام نبودن ها

 

نوشته شده در چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 17:36 توسط nastaran|

نمیدونم اگه لیلی قرار بود ترک مجنون کنه

چقدر وقت لازم داشت تا خودشو بسازه

اما...

نه من لیلی ام....نه مجنون من مجنون شده بود!

کاااااااااااملا در سلامت عقلی بودیم....و هستیم.

قصدم بازگویی داستان عشقی نیست

قصدم نیست که بگم خیلی بی خیال و فولادینم

نه

منم شکستم....چون رویاهام شکست

اما الان .....از ده رسیدم به سی....تیکه ی تیکه ی دلم رو چسبوندم بهم

دارم سعی میکنم رو جفت پاهام دوباره وایسم

دیگه چو تخته پاره بر موج نیستم

اما رها رها رها هستم....

این آهنگی که میزارم الان هیچ ربطی به متن نداره...و صرفا جهت دانلود کردن و گوش دادن و احتمالا لذت بردن برو بکس بازدید کننده است.

من که خیلی دوسش دارم:rapidshare.com/files/764643216/10._Air_Supply_-_I_Can_Wait_Forever.mp3

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 17:21 توسط nastaran|

نفس عمیق میکشم

من نباید گریه کنم....

نباید دوباره....

نباید.....

از این بغض های بی هوایی که با یک نفس میشکنند به کجا باید پناه برد؟!

از این اشک های در صف انتظار چکیدن؟

نوشته شده در چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 17:17 توسط nastaran|

جدیدا یه آلبوم قدیمی گرفتم,از گروه Air supply

اینا قسمتایی از آهنگایی که....هم حسی میکنم باهاش!


You would never ask me why
My heart is so disguised
I just can't live a lie anymore
I would rather hurt myself
Than to ever make you cry
There's nothing left to say but goodbye

I dont wanna let you down

دانلود آهنگ:rapidshare.com/files/1216044854/06._Air_Supply_-_Goodbye.mp3

Im all out of love, I'm so lost without you
I know you were right believing for so long
I 'm all out of love, what am I without you
I can't be too late to say that I was so wrong

دانلود آهنگ:rapidshare.com/files/132978861/04._Air_Supply_-_All_Out_Of_Love.mp3

I can't live if living is without you
I can't give, I can't give anymore
Can't live if living is without you

Can't give, I can't give anymore

دانلود آهنگrapidshare.com/files/2319870813/08._Air_Supply_-_Without_You.mp3

even though there may be times
it seems I'm far away,
never wonder where I am
'cause I am always by your side

rapidshare.com/files/4230316981/14._Air_Supply_-_The_Power_Of_Love.mp3

پ.ن:آخرین قسمت....فقط یاد اوری یه خاطره ی خوشمزه....مثل نون خامه ایه.اون روزا زیاد اجازه نداشتم نون خامه ای بخورم.....بعضی خاطرات با اینکه خیلی تلخن الان....اما چه شیرینن.و این است power of love!

نوشته شده در سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 18:32 توسط nastaran|

 

وقتی همه ی دلخوشی ها یکباره فرو میروند در سیاه چاله ی درون

و رنگ از نگاهم رخت میبندد

دل خوش میکنم....به دلخوشی های خیلی ریز!

به شمع هایی که شبها اتاقم را روشن میکند....

به وقتهایی که خیره میشوم به شعله اش...

چه گزیری جز سوختن و آب شدن...تا ته!

دل خوش میکنم

به لحظه ای که چشم هایم را میبندم

به لحظه ی دعایی از ته دل.....

هرکجا هستی باش

سر تو بس به سلامت

ودلت پر امید....

آری!زندگی بی رنگ است اما

دلخوشی ها کم نیست....

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:my heart,ساعت 15:54 توسط nastaran|

روزی بازخواهم گشت

به نقطه ی مقدس وجود

به کودکی

به افکار دست نخورده

هرچند دور...

هرچند سخت....

بازخواهم گشت

به بکارت دریده نشده ی سادگی ها...

 

نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 15:5 توسط nastaran|

کاش بودی...

حداقل امروز.....

حداقل الان

نه این که دلتنگ باشم....نه...

حداقل نه امروز....نه الان....

فقط....دلم هوای مهربونی کرده

یه کم دل نگرونی.....واسه ی دردای همیشگی

یه کم امید.....

تو از ناامیدی میترسی

من به ترس تو گرفتارم!

زندگی.....چه رسم عجیبی داره.....

 

نوشته شده در شنبه 26 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 14:52 توسط nastaran|

تو وبلاگ حوا بودم

آخرین پستش...یه پست صوتی بود...

متنی که خودش تو وبش گذاشته بود رو با صدای خودش خوند.

و من....

من که تازه آروم شده بودم

دوباره دلم لرزید....باشنیدن آخرین کلمات....

لذت دوست داشتن....

یادم افتاد که ازش محروم شدم...

یادم افتاد که.....

چقدر تلخه

که ندونی دردت چیه....

کجای جریان مشکل داره...

اگه جریان رفتنه.....پس چرا وقتی نیست......

خدایا....چرا نمیفهمم چمه؟!

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 18:13 توسط nastaran|

خودم رفت چند روزی....

و یادم رفت بپرسم که اجازه ی گریستن دارم یا نه؟

اما فکر میکنم هنوز نه....

هنوز وقت شکستن نیست

باید قوی بود....مثل کوهی تنها شاید....

و من آن رشته کوهم

که عشایر به گزیر....به گذار....از برم میگذرند....

من هنوز....همانم که بودم....

من از جنس تعلق نیستم

به قول یارو شاعره

غلام همت آنم که زیر چرخ گردون/زهرچه رنگ تعلق بگیرد آزاد است.....

میدانم از پس این روزهای سیاه

آرام آرام...

مثل ابرهای صداقت سفید خواهم شد....

 

نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 16:15 توسط nastaran|

خوب به یاد داشت.....

روز خزان زده ی ابری

دست به دست....

ازکوچه باغ ها....از خاطرات.....از پرسه های تمام و نیمه تمام گذشتند

-زیبا,هوای حوصله ابریست*....

ودست های زیبا.... مثل همیشه گرم گرفتن بود....

 ضیافت قطره ها شروع شد

رقصی تند.......

تورا به میهمانی باران دعوت میکنم...

به جشنی که قطره ها گرفته اند

که دست هایم را بگیری....

و بگذاری خطوط صورتت را از بر کنم........

 

نوشته شده در دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:my heart,ساعت 17:22 توسط nastaran|

رستنی ها کم نیست/من و تو کم بودیم

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

گفتنی ها کم نیست /منو تو کم گفتیم

مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین در هم و برهم گفتیم

دیدنی ها کم نیست/من و تو کم دیدیم

بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم

چیدنی ها کم نیست/من و تو کم چیدیم

وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم

خواندنی ها کم نیست

من و تو کم خواندیم

من وتو ساده ترین شکل سرودن را در معبر بادبا دهانی بسته وا ماندیم

من و تو کم بودیم.........

پ.ن1:این آهنگ فرهاد ممکنه عاشقانه نباشه.ولی من تعبیر این طوری ازش دارم.و من رو به طرز بی رحمانه ایی یاد جدایی ها میندازه

پ.ن2:این آهنگ آیینه من شده این روزها.....

پ.و من نمیدانم در روزهای بی رنگ و رو باید به چه چشم دوخت......

                                

 

نوشته شده در یک شنبه 26 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 16:40 توسط nastaran|

به دیدارم بیا امشب

که من  روی پل مهتاب

خیال خواب صبح را میبافم

به دیدارم بیا امشب

هوا امشب پر از بوی پریشانیست

و من از هر شب دیگر

به دستان پر از صبحت

بیشتر محتاجم

به دیدارم بیا امشب....

نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 1:3 توسط nastaran|

دلم یه فانوس میخواد

یه فانوس که روشنش کنم تو شب

و تا طلوع صبح بهش زل بزنم

دلم یه فانوس میخواد

یه نور

چیزی که بدرخشه و به دنیای من روشنایی بده

و یه گرمای هر چند کم به خاطر نورش

دلخوشی های کوچیک.....

دلم دلخوشی میخواد.....

           

نوشته شده در چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 19:23 توسط nastaran|

وقتایی که خوشحالی

دنیام رنگ میگیره

احساسم درست مثل آهنگ وبلاگم میشه

دلم میخواد از خوشحالی جزیی از آسمون بشم....

تو لبخند میزنی

و همه چیز به زیبایی

دوباره و دوباره متولد میشه

بهم قول بده!

که هیچ وقت دست های ماهرت رو

از روی کلید های پیانوی قلبم بر نداری......

 

نوشته شده در پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 15:56 توسط nastaran|

از دل تنگم

از بس که تنگ است

هیچ کلمه ای به بیرون نمیتراود

تنها میتوان هیچ را روی کاغذ نگاشت....

*در این تیتر بی ربط,منظور ازکوزه دل من,و آنچه برون تراود دلتنگیه

من فکر میکنم دلتنگی یه "هیچ" خیلی بزرگه

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 13:40 توسط nastaran|

آن شب* که ماه عاشقانه هایمان را تماشا میکرد

آن شب که شب پره ها عاشقانه تر نور را میجستند

و اتاقم

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود

دانستم

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی.....

*آن شب یه عزیزی این متن رو برام فرستاد

خیلی دوسش دارم,گذاشتم دوستان عزیز هم فیض شو ببرن!

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 12:59 توسط nastaran|

آهنگای فرامرز اصلانی رو خیلی دوست دارم

گاهی شبیه من میشه ترانه هاش

وقتایی که دوباره و دوباره عاشق میشم

انگار که هیچ پایانی نیست.....

پرنده ی آزاد قلبم

تن به اسارت قفسی از جنس طلا میده

میدونی دل اسیره/اسیره تا بمیره

میدونی بدون تو/دلم آروم نگیره

___________________________________________________________

یا وقتایی که زمین میخورم

فرو میپاشم از هم...اما باز فراموش میکنم

و نفس میکشم در هوای ناب اسارت....

اگه بازم دلت میخواد یار یکدیگر باشیم

مثال ایوم قدیم بشینیم و سحر پاشیم

باید دلت رنگی بگیره

دوباره آهنگی بگیره

بگیره رنگ اون دیاری

که توش منو تنها نذاری.....

نزار دلم تنها بمونه

بزار شبم رنگی بگیره /دوباره آهنگی بگیره...

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 20:11 توسط nastaran|

میگن چینی وقتی شکست

میشه بندش زد

اما مثل روز اول نمیشه

فکر میکنم باید جنس قلبمو عوض کنم......

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 23:31 توسط nastaran|

بی دلیل رفتن

از رفتن به دلیلی که قبولش نداری

بهتر است......

نوشته شده در سه شنبه 7 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 13:0 توسط nastaran|

من دنیای کوچکی دارم

کره زمین با تمام بزرگیش دنیای کوچکی است

با این همه

من نمیفهمم چرا دست هایت را باید رها کنم

نمیفهمم چرا آب شدن در نگاهت را باید فراموش کنم

من نمیفهمم چرا نباید در انتظار آینده نشست

من نمیدانم چرا در پس پنجره باید مرد

 هیچ کس

این هاله ی "نمیدانم"را از چشمانم پاک نمیکند

آاااااااااااای آدم ها....یک نفر در آب میسپارد جان....

و کسی نیست.......سکوت.....

من کور شدم !

عزیزم!من کور شدم.......

خدایا!نجاتم بده از این مارپیچ نافهمی.......

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 19:8 توسط nastaran|

میان دست هایت

واژه ها کم آوردند!

بگذار از پشت پلک های بسته ام

تو را به لبهایم بدوزم....

نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:my heart,ساعت 11:29 توسط nastaran|

just a bubble may undrestand the real mean of distroying of dreams

a time when even sos isn`t useful

no one hear it

and you were lost

some where among the stripes

some where among the routine life

..........

just me

alone

 

the past behind

and the future ahead.......

.

.

.

نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:my heart,ساعت 19:25 توسط nastaran|

آنگاه که سرود سرد مرگ

                  در جهان جاری شد

                                           

                                        گوش بسپار......

                                                 شبیه تپش قلب من است.....

نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:my heart,ساعت 11:14 توسط nastaran|

وقتی با تنها چند کلمه

دنیایت رنگ ببازد

لون به لون*

از خاکستری به صورتی های وجودت پیوند بخورد

آنگاه است

که میفهمی از معجزه ی عشق

هر تپش قلب درد ناکی

مثل یک مه خوشایند که تمام فضای فکرت را پر کند

دوست داشتنی است......

*اقتباسی از امتحان عربی امروز....به معنی رنگ به رنگ

نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:my heart,ساعت 13:48 توسط nastaran|

she fills my heart

with very special things

with angles,songs

with wild imaginings.....

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 7 خرداد 1390برچسب:my heart,ساعت 12:40 توسط nastaran|

جهانم پر از حرکت است

پر از حیات دوباره ی بهاری

سکوت میکنی

و دیگر صدایی شنیده نمیشود....

به سکوتت جهانم خاموش میشود....

و من در این سکوت..تنها دنبال کلمات رنگ باخته ی تو ام.

سکوتت رنگ را از من میگیرد....نگاهم کن

نگاهم کن که چطورآبی هایم  به خاکستری میگراید.....

نوشته شده در پنج شنبه 22 ارديبهشت 1390برچسب:my heart,ساعت 16:42 توسط nastaran|

نگاه کن.....

نگاه کن از تنم چطور رنگ آبی شسته میشود....

و قلبم آرام میگیرد

بی تلاطم در آرامش ابدی فرو میروم.

و شاید روزگاری دلتنگت شوم........

آنگاه که از برم رفته ای

و من تنها به جای خالی ات نگاه میکنم

فکر کنم یک سبد رز سرخ برای پر کردنش کافی باشد.....حداقل امروز.....

نوشته شده در شنبه 17 ارديبهشت 1390برچسب:my heart,ساعت 18:10 توسط nastaran|

کف دستانش چیزی میدرخشید.

یک احساس آبی

دستانش را به سمت دخترک دراز کرد:بیا,تمامش ازآن توست

دل دخترک فرو ریخت....همچون ریزش آبشار

و جنگل چشم هایش درخشید

چشمانش مشرق شد....

صبح در آنها طلوع کرد.....و در قلبش نیز هم.

دستش را دراز کرد

و احساس آبی را در دستان پسر لمس کرد

احساس آبی دریا شد........

 

 

نوشته شده در دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:my heart,ساعت 16:42 توسط nastaran|

I KNOW THAT YOU ARE  NOT ALONE

YOUR EYES TELL YOU ARE ON YOUR OWN

BUT!

STOP STEALING MY HEART AWAY.....

I DONT KHOW WHERE WE ARE GOING.....

I DONT KNOW WHO WE ARE.....

I CAN FEEL YOUR HEART BEAT ......

FEEL YOUR HEART BEAT......

 

نوشته شده در شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:my heart,ساعت 1:12 توسط nastaran|

چشم هایم را میبندم

رها میکنم روحم را........

و میبویم مرگ را

1

2

3

و صدایم میزند باز صدای قلبت....

بازگرد عزیزترینم.......

نوشته شده در دو شنبه 15 فروردين 1390برچسب:my heart,ساعت 15:50 توسط nastaran|

گاه زیستن در دنیایی که کسی آن را درک نمیکند

بس دشوار میشود

هیچ کس...آنطور که من عشق را یافتم ,طعمش را نمیچشد....

 کسی قادر به درک دل باختن به یک نگاه نخواهد بود

هیچ کس هرگز نمیفهمد چطور میتوان در ژرفای دیگری فرو رفت

 در  امواج آبی رنگ متلاطم وجودش به آرامشی ابدی رسید....

و تنهایی

آن گاه است که بر تمام جانم چنگ میزند.....

نوشته شده در سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:my heart,ساعت 13:15 توسط nastaran|

HEATR CAN GIVE US PAIN OR LOVE

I CAN FEEL THE LOVE THAT IT BRINGS TO ME

ITS AS BEAUTIFULL AZ MOON AND NIGHT SKY........

IT COLORS MY  SKY PINK!LIKE END LESE LOVE

BUT BASICLY I THINK LOVE IS BLUE

IN ANY COLOR...IT FEELS MY HEART FOR EVER.......

نوشته شده در یک شنبه 7 فروردين 1390برچسب:my heart,ساعت 16:22 توسط nastaran|

ابرها در هم تنیده شده اند

آسمان خاکستری.....

تو مرگ رنگ ها را به چشم میبینی

جهانی رو به خاموشی

رو به زوالی گریز ناپذیر

......

و آنگاه است که میتوان گفت....من دلتنگ شده ام

نوشته شده در شنبه 6 فروردين 1390برچسب:my heart,ساعت 15:30 توسط nastaran|


آخرين مطالب
» تمام!
» let some body love u
» تاریکی
» شبیه شده ام
» when I was young
» نفر بغل دستی!
» نظریه میدهیم!
» شکمو!
» thanking god
» شلوغ!
» me...
» خوشحال!
» نام دیگر من
» بی ربط!
» life
» قیصر
» so close,no matter how far
» from deep inside
» وقتی نظراتت دوستت غیر فعاله!
» در چنته ی من جز به ندانستن نیست

Design By : Pichak