از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...
مرا که به آغوش بکشی,
هستی ام تمام میشود
سبک ورها
مثل گرده های گل شیدا
بروی دست هایت
لبهایت
روی شکن هر تارمویت
ردی از من خواهد ماند......
بزرگترین سوال ذهن هملت بودن یا نبودن بود,
میتوانم با تقلیدی آزاد از او بگویم,to know or not to know
انگار تمام مشکل کوفتی ذهن من همین است!
دانستن که همیشه خوب نیست!
گاه بی دانستن میشود سر آسوده به بالین بنهاد
میشود لبخند زد,روشن بود!
دوستی,که هنوز هم دارمش
میگفت از همین ندانستن هاست,که من و تو ما میشویم
بی آنکه در لحظه های خوشمان از تاریکی های دیگری چیزی بدانیم
قبول دارم,هم دوست و هم حرفش را
اثبات حرفش بارها مثل سیلی به صورتم خورده
چه از آنچه خودم فهمیدم ,چه از آنچه که به من گفتند
بی آنکه بیاندیشند شاخ و برگ ذهن من چه دردناک در هم میپیچد
و پناه می برم به تاریکی......
کتاب دختر ستاره ای یادتونه؟
خیلی وقت پیش میخوندمش
درباره اشم حرف زدم
یه کار جالبی میکرد,دختر ستاره ای رو میگم
یه واگن داشت که توش سنگ میذاشت,اسمشم بود واگن خوشبختی یا خوشحالی,یادم نیس دقیق
به خاطر هرچیزی که خوشحالش میکرد
یه سنگ تو واگنش میذاشت
اگه دختر ستاره ای بودم
الان واگن خوشحالیم پر از سنگ بود
اما خوب
یکی از سنگ هاش کم بود
یکیش کم شد یعنی
من هنوز خوشبختم,هنوز هم
اما خوشبختیم به کیفیت قبل نیست
یه بار یه جا خوندم خوشبختی فاصله بین این بدبختی تا بدبختی دیگه اس...
راس میگه؟
من....باید...خوشحال بمونم...
باید...
روزای سرد یه طوریه
آدم دلش میخواد از خواب پانشه
نمیدونم چرا اما روزای برفی خیلی بیشتر تصوراتم تو مخم میاد
مثلا صبح پا شی ببینی برف میاد
نفر بغل دستیتو بیدار کنی
باهم ناشتا برید برف بازی
آدم برفی بسازید
گلوله بزنه تو صورتت
(البت ممکنه سرما بخوری)
توی برف دراز بکشید جاتون بمونه....
نمیدونم چرا تو هوای سرد عاشقانه ها زیاد میشه
مث که مثلا هوای سرد باعث بشه
این عاشقانه های بخار شده ی تو ی هوا
چگالش بشن
مث بلورهای جامد خوشگلی بشینن تو فکرآدم
آره دیگه
من بهمنی ام
عشقم تو هوای سرد میزنه بالا!
ااااااااا!چقدر حرف زدم!
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است....
"قیصر"
دلم گرفته.....از حیاتی که در بند آن اثیرم
از زندگیی که به اجبار میکنیم!
پنجره میخوام.یه پنجره رو به حیاتی جدید.
خدایا....فقط یکی...
من به یک پنجره ی رو به تو هم قانعم....
به قول یارو که میگوید
چونان دور,چه نزدیک
مثل سایه ی خیالی چه نزدیک گشته ای
انقدر که میتوان دست دراز کرد خطوط صورتت را خواند
با چشم های بسته!
چقدر امشب نزدیکی!
به قول همان یارو نزدیک تر از قلب!
عمیق ترین لحظه های شب تا ابد
از آن تو خواهد بود
تو را به روی قلبم میفشارم
به نام تمام فاصله ها
تمام اشک های ریخته و نریخته ات را میبوسم
به جای تمام نبودن ها
نمیدونم اگه لیلی قرار بود ترک مجنون کنه
چقدر وقت لازم داشت تا خودشو بسازه
اما...
نه من لیلی ام....نه مجنون من مجنون شده بود!
کاااااااااااملا در سلامت عقلی بودیم....و هستیم.
قصدم بازگویی داستان عشقی نیست
قصدم نیست که بگم خیلی بی خیال و فولادینم
نه
منم شکستم....چون رویاهام شکست
اما الان .....از ده رسیدم به سی....تیکه ی تیکه ی دلم رو چسبوندم بهم
دارم سعی میکنم رو جفت پاهام دوباره وایسم
دیگه چو تخته پاره بر موج نیستم
اما رها رها رها هستم....
این آهنگی که میزارم الان هیچ ربطی به متن نداره...و صرفا جهت دانلود کردن و گوش دادن و احتمالا لذت بردن برو بکس بازدید کننده است.
من که خیلی دوسش دارم:rapidshare.com/files/764643216/10._Air_Supply_-_I_Can_Wait_Forever.mp3
نفس عمیق میکشم
من نباید گریه کنم....
نباید دوباره....
نباید.....
از این بغض های بی هوایی که با یک نفس میشکنند به کجا باید پناه برد؟!
از این اشک های در صف انتظار چکیدن؟
جدیدا یه آلبوم قدیمی گرفتم,از گروه Air supply
اینا قسمتایی از آهنگایی که....هم حسی میکنم باهاش!
You would never ask me why
My heart is so disguised
I just can't live a lie anymore
I would rather hurt myself
Than to ever make you cry
There's nothing left to say but goodbye
I dont wanna let you down
دانلود آهنگ:rapidshare.com/files/1216044854/06._Air_Supply_-_Goodbye.mp3
Im all out of love, I'm so lost without you
I know you were right believing for so long
I 'm all out of love, what am I without you
I can't be too late to say that I was so wrong
دانلود آهنگ:rapidshare.com/files/132978861/04._Air_Supply_-_All_Out_Of_Love.mp3
I can't live if living is without you
I can't give, I can't give anymore
Can't live if living is without you
Can't give, I can't give anymore
دانلود آهنگrapidshare.com/files/2319870813/08._Air_Supply_-_Without_You.mp3
even though there may be times
it seems I'm far away,
never wonder where I am
'cause I am always by your side
rapidshare.com/files/4230316981/14._Air_Supply_-_The_Power_Of_Love.mp3
پ.ن:آخرین قسمت....فقط یاد اوری یه خاطره ی خوشمزه....مثل نون خامه ایه.اون روزا زیاد اجازه نداشتم نون خامه ای بخورم.....بعضی خاطرات با اینکه خیلی تلخن الان....اما چه شیرینن.و این است power of love!
وقتی همه ی دلخوشی ها یکباره فرو میروند در سیاه چاله ی درون
و رنگ از نگاهم رخت میبندد
دل خوش میکنم....به دلخوشی های خیلی ریز!
به شمع هایی که شبها اتاقم را روشن میکند....
به وقتهایی که خیره میشوم به شعله اش...
چه گزیری جز سوختن و آب شدن...تا ته!
دل خوش میکنم
به لحظه ای که چشم هایم را میبندم
به لحظه ی دعایی از ته دل.....
هرکجا هستی باش
سر تو بس به سلامت
ودلت پر امید....
آری!زندگی بی رنگ است اما
دلخوشی ها کم نیست....
روزی بازخواهم گشت
به نقطه ی مقدس وجود
به کودکی
به افکار دست نخورده
هرچند دور...
هرچند سخت....
بازخواهم گشت
به بکارت دریده نشده ی سادگی ها...
کاش بودی...
حداقل امروز.....
حداقل الان
نه این که دلتنگ باشم....نه...
حداقل نه امروز....نه الان....
فقط....دلم هوای مهربونی کرده
یه کم دل نگرونی.....واسه ی دردای همیشگی
یه کم امید.....
تو از ناامیدی میترسی
من به ترس تو گرفتارم!
زندگی.....چه رسم عجیبی داره.....
تو وبلاگ حوا بودم
آخرین پستش...یه پست صوتی بود...
متنی که خودش تو وبش گذاشته بود رو با صدای خودش خوند.
و من....
من که تازه آروم شده بودم
دوباره دلم لرزید....باشنیدن آخرین کلمات....
لذت دوست داشتن....
یادم افتاد که ازش محروم شدم...
یادم افتاد که.....
چقدر تلخه
که ندونی دردت چیه....
کجای جریان مشکل داره...
اگه جریان رفتنه.....پس چرا وقتی نیست......
خدایا....چرا نمیفهمم چمه؟!
خودم رفت چند روزی....
و یادم رفت بپرسم که اجازه ی گریستن دارم یا نه؟
اما فکر میکنم هنوز نه....
هنوز وقت شکستن نیست
باید قوی بود....مثل کوهی تنها شاید....
و من آن رشته کوهم
که عشایر به گزیر....به گذار....از برم میگذرند....
من هنوز....همانم که بودم....
من از جنس تعلق نیستم
به قول یارو شاعره
غلام همت آنم که زیر چرخ گردون/زهرچه رنگ تعلق بگیرد آزاد است.....
میدانم از پس این روزهای سیاه
آرام آرام...
مثل ابرهای صداقت سفید خواهم شد....
خوب به یاد داشت.....
روز خزان زده ی ابری
دست به دست....
ازکوچه باغ ها....از خاطرات.....از پرسه های تمام و نیمه تمام گذشتند
-زیبا,هوای حوصله ابریست*....
ودست های زیبا.... مثل همیشه گرم گرفتن بود....
ضیافت قطره ها شروع شد
رقصی تند.......
تورا به میهمانی باران دعوت میکنم...
به جشنی که قطره ها گرفته اند
که دست هایم را بگیری....
و بگذاری خطوط صورتت را از بر کنم........
رستنی ها کم نیست/من و تو کم بودیم
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست /منو تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین در هم و برهم گفتیم
دیدنی ها کم نیست/من و تو کم دیدیم
بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست/من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم
من وتو ساده ترین شکل سرودن را در معبر بادبا دهانی بسته وا ماندیم
من و تو کم بودیم.........
پ.ن1:این آهنگ فرهاد ممکنه عاشقانه نباشه.ولی من تعبیر این طوری ازش دارم.و من رو به طرز بی رحمانه ایی یاد جدایی ها میندازه
پ.ن2:این آهنگ آیینه من شده این روزها.....
پ.و من نمیدانم در روزهای بی رنگ و رو باید به چه چشم دوخت......
به دیدارم بیا امشب
که من روی پل مهتاب
خیال خواب صبح را میبافم
به دیدارم بیا امشب
هوا امشب پر از بوی پریشانیست
و من از هر شب دیگر
به دستان پر از صبحت
بیشتر محتاجم
به دیدارم بیا امشب....
دلم یه فانوس میخواد
یه فانوس که روشنش کنم تو شب
و تا طلوع صبح بهش زل بزنم
دلم یه فانوس میخواد
یه نور
چیزی که بدرخشه و به دنیای من روشنایی بده
و یه گرمای هر چند کم به خاطر نورش
دلخوشی های کوچیک.....
دلم دلخوشی میخواد.....
وقتایی که خوشحالی
دنیام رنگ میگیره
احساسم درست مثل آهنگ وبلاگم میشه
دلم میخواد از خوشحالی جزیی از آسمون بشم....
تو لبخند میزنی
و همه چیز به زیبایی
دوباره و دوباره متولد میشه
بهم قول بده!
که هیچ وقت دست های ماهرت رو
از روی کلید های پیانوی قلبم بر نداری......
از دل تنگم
از بس که تنگ است
هیچ کلمه ای به بیرون نمیتراود
تنها میتوان هیچ را روی کاغذ نگاشت....
*در این تیتر بی ربط,منظور ازکوزه دل من,و آنچه برون تراود دلتنگیه
من فکر میکنم دلتنگی یه "هیچ" خیلی بزرگه
آن شب* که ماه عاشقانه هایمان را تماشا میکرد
آن شب که شب پره ها عاشقانه تر نور را میجستند
و اتاقم
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود
دانستم
تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی.....
*آن شب یه عزیزی این متن رو برام فرستاد
خیلی دوسش دارم,گذاشتم دوستان عزیز هم فیض شو ببرن!
آهنگای فرامرز اصلانی رو خیلی دوست دارم
گاهی شبیه من میشه ترانه هاش
وقتایی که دوباره و دوباره عاشق میشم
انگار که هیچ پایانی نیست.....
پرنده ی آزاد قلبم
تن به اسارت قفسی از جنس طلا میده
میدونی دل اسیره/اسیره تا بمیره
میدونی بدون تو/دلم آروم نگیره
___________________________________________________________
یا وقتایی که زمین میخورم
فرو میپاشم از هم...اما باز فراموش میکنم
و نفس میکشم در هوای ناب اسارت....
اگه بازم دلت میخواد یار یکدیگر باشیم
مثال ایوم قدیم بشینیم و سحر پاشیم
باید دلت رنگی بگیره
دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری
که توش منو تنها نذاری.....
نزار دلم تنها بمونه
بزار شبم رنگی بگیره /دوباره آهنگی بگیره...
میگن چینی وقتی شکست
میشه بندش زد
اما مثل روز اول نمیشه
فکر میکنم باید جنس قلبمو عوض کنم......
بی دلیل رفتن
از رفتن به دلیلی که قبولش نداری
بهتر است......
من دنیای کوچکی دارم
کره زمین با تمام بزرگیش دنیای کوچکی است
با این همه
من نمیفهمم چرا دست هایت را باید رها کنم
نمیفهمم چرا آب شدن در نگاهت را باید فراموش کنم
من نمیفهمم چرا نباید در انتظار آینده نشست
من نمیدانم چرا در پس پنجره باید مرد
هیچ کس
این هاله ی "نمیدانم"را از چشمانم پاک نمیکند
آاااااااااااای آدم ها....یک نفر در آب میسپارد جان....
و کسی نیست.......سکوت.....
من کور شدم !
عزیزم!من کور شدم.......
خدایا!نجاتم بده از این مارپیچ نافهمی.......
میان دست هایت
واژه ها کم آوردند!
بگذار از پشت پلک های بسته ام
تو را به لبهایم بدوزم....
just a bubble may undrestand the real mean of distroying of dreams
a time when even sos isn`t useful
no one hear it
and you were lost
some where among the stripes
some where among the routine life
..........
just me
alone
the past behind
and the future ahead.......
.
.
.
آنگاه که سرود سرد مرگ
در جهان جاری شد
گوش بسپار......
شبیه تپش قلب من است.....
وقتی با تنها چند کلمه
دنیایت رنگ ببازد
لون به لون*
از خاکستری به صورتی های وجودت پیوند بخورد
آنگاه است
که میفهمی از معجزه ی عشق
هر تپش قلب درد ناکی
مثل یک مه خوشایند که تمام فضای فکرت را پر کند
دوست داشتنی است......
*اقتباسی از امتحان عربی امروز....به معنی رنگ به رنگ
she fills my heart
with very special things
with angles,songs
with wild imaginings.....
جهانم پر از حرکت است
پر از حیات دوباره ی بهاری
سکوت میکنی
و دیگر صدایی شنیده نمیشود....
به سکوتت جهانم خاموش میشود....
و من در این سکوت..تنها دنبال کلمات رنگ باخته ی تو ام.
سکوتت رنگ را از من میگیرد....نگاهم کن
نگاهم کن که چطورآبی هایم به خاکستری میگراید.....
نگاه کن.....
نگاه کن از تنم چطور رنگ آبی شسته میشود....
و قلبم آرام میگیرد
بی تلاطم در آرامش ابدی فرو میروم.
و شاید روزگاری دلتنگت شوم........
آنگاه که از برم رفته ای
و من تنها به جای خالی ات نگاه میکنم
فکر کنم یک سبد رز سرخ برای پر کردنش کافی باشد.....حداقل امروز.....
کف دستانش چیزی میدرخشید.
یک احساس آبی
دستانش را به سمت دخترک دراز کرد:بیا,تمامش ازآن توست
دل دخترک فرو ریخت....همچون ریزش آبشار
و جنگل چشم هایش درخشید
چشمانش مشرق شد....
صبح در آنها طلوع کرد.....و در قلبش نیز هم.
دستش را دراز کرد
و احساس آبی را در دستان پسر لمس کرد
احساس آبی دریا شد........
I KNOW THAT YOU ARE NOT ALONE
YOUR EYES TELL YOU ARE ON YOUR OWN
BUT!
STOP STEALING MY HEART AWAY.....
I DONT KHOW WHERE WE ARE GOING.....
I DONT KNOW WHO WE ARE.....
I CAN FEEL YOUR HEART BEAT ......
FEEL YOUR HEART BEAT......
چشم هایم را میبندم
رها میکنم روحم را........
و میبویم مرگ را
1
2
3
و صدایم میزند باز صدای قلبت....
بازگرد عزیزترینم.......
گاه زیستن در دنیایی که کسی آن را درک نمیکند
بس دشوار میشود
هیچ کس...آنطور که من عشق را یافتم ,طعمش را نمیچشد....
کسی قادر به درک دل باختن به یک نگاه نخواهد بود
هیچ کس هرگز نمیفهمد چطور میتوان در ژرفای دیگری فرو رفت
در امواج آبی رنگ متلاطم وجودش به آرامشی ابدی رسید....
و تنهایی
آن گاه است که بر تمام جانم چنگ میزند.....
HEATR CAN GIVE US PAIN OR LOVE
I CAN FEEL THE LOVE THAT IT BRINGS TO ME
ITS AS BEAUTIFULL AZ MOON AND NIGHT SKY........
IT COLORS MY SKY PINK!LIKE END LESE LOVE
BUT BASICLY I THINK LOVE IS BLUE
IN ANY COLOR...IT FEELS MY HEART FOR EVER.......
ابرها در هم تنیده شده اند
آسمان خاکستری.....
تو مرگ رنگ ها را به چشم میبینی
جهانی رو به خاموشی
رو به زوالی گریز ناپذیر
......
و آنگاه است که میتوان گفت....من دلتنگ شده ام
Design By : Pichak |